آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن
غرورش را نشنوی،
...آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می
گیری ،
می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز
می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی
سلام وب خوبی داری ممنون میشم به منم سر بزنی و لینکم کنی مرسی
سلام
هر در که زنم،صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم،پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
عاقل، به قوانین خرد، راه تو پوید
دیوانه، برون از همه، آیین تو جوید
تا غنچهی بشکفتهی این باغ که بوید
هر کس به زبانی، صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
سلام
انگاه که چشمان کاملا بازت نمی بیند رو به سوی کدامین در ایستادی ...
دستانم دراز است .. از پاهایم بیشتر ... هر روز به دارزیشان افزون تر می شود و بر میگردم
سلام عالی
قایق آبی دلم ریخت با این نوشته ات
من این متن رو خیلی دوست داشتم..
تأمل برانگیز بود....
سلام
متن خیلی باحالی بود
آسمان فقط یکی است
به امید لبخند امام غایبمان