آن زمان ها .....

می خواهم برگردم به روزهای کودکی ...
آن زمان ها که :

پدر تنها قهرمان بود ...


عشــق ، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد ...

بالاترین نــقطه ى زمین ، شــانه های پـدر بــود ...

بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر های خودم بودند ...

تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند ...

تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازی هایم بـود ...

و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود !!!
http://s1.picofile.com/file/7223922040/71752967844284582098.jpg

نظرات 7 + ارسال نظر
مهسا 1390,10,05 ساعت 12:32 ق.ظ http://fekreajib.blogsky.com/

نیلوفر حرف نداره


ایولا
ایو للللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل

صادق 1390,10,07 ساعت 01:39 ق.ظ

باز هم سلام
بسیار زیبا بود
تبریک
به پیشنهاد خانم یاسمن به وبلاگتون مراجعه کردم

امیر 1390,10,08 ساعت 11:14 ق.ظ http://najoor.persianblog.ir

کفش برگشت برامون تنگه.

مهسا 1390,10,12 ساعت 12:51 ب.ظ

شروع کن به حرف زدن ....من آماده ام بگو عز یز من من مدتهاست دلم سپردم.....

کاتب 1390,10,19 ساعت 08:13 ق.ظ http://aghaliat.blogsky.com

بسیار زیبا و پر حس :)

هم بازی 1390,11,19 ساعت 12:34 ق.ظ

واقعا ای کاش میشد برگردیم به زمانی که دشمنامون ابجی و داداش بودن نه الان .مرسی

حسام 1390,11,30 ساعت 12:11 ب.ظ http://nilufar-e-abi.blogsky.com

سلام ممنون که به وبلاگ من سر زدی من هم از وبلاگتون دیدن کردم خیلی جالب و قشنگ بود و شما رو هم لینک کردم منتظر نظرتون هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد