قانون زندگی قانون باورهاست.
واندیشه ها از باور ها دستورمیگیرند
کافیست باور کنید
من غریبه ی دیروز آشنای امروز و فراموش شده ی فردا...............
پس در آشنایی امروز مینگرم تا در فراموشی فردا یادم کنی...........
توی قایق آبی فقط عکس رو با متن ها ست میکنم.
اما
ذهن تلخ ،افکار تلخ ذهن خودمه.
ادامه...
خوبی؟ دلم برات خیلی تنگ شده بود ... من که سربازییم و نمی تونم زود به زود بهت سر بزنم شما هم که انگار ما رو از یاد بردین ... شوخی کردم ... ممنون که بهم سر می زنی ... به هر حال اومدم تا بونی به یادتم و فراموشت نکردم ...
راست میگی ... قشنگ گفتی ... اما بعضیام نه تنها از ارتفاع نمیترسن ... عاشقشن ... عاشق بلندی ... عاشق این که از بالا به آدما نگاه کنن ... اونا رو ریز ببینن و بقیه اونا رو بزرگ ببینن ...
کاش این همه کاش ما به حقیقت میپیوست
زیبا بود
عالی...
سلام خواهر گلم
خوبی؟
دلم برات خیلی تنگ شده بود ...
من که سربازییم و نمی تونم زود به زود بهت سر بزنم شما هم که انگار ما رو از یاد بردین ... شوخی کردم ... ممنون که بهم سر می زنی ...
به هر حال اومدم تا بونی به یادتم و فراموشت نکردم ...
به خدای بزرگ می سپارمت ...
به امید دیدار دوباره
دلم لک زده واسه دوچرخه سواری تو پس کوچه های بچگی. واسه دوویدن دنباله توپ دو لایه و خستگی.
دلم لک زده واسه دسته ی اصلی سگا و کارت بازی. واسه حرص خوردن و التماس اینکه نبازی.
دلم لک زده واسه شمال. صندلی عقب و بابا پشت فرمون. واسه عکس هایی که جا می شدیم توش هممون.
دلم لک زده واسه زمستون و برفی که می باره. واسه کسی که خبر تعطیلی مدرسه رو میاره.
دلم لک زده واسه دیدن دختر همسایه از پشت پنجره. واسه نامه ه...ای نفرستاده و اونهمه خاطره.
دلم لک زده واسه جمعه ها و تا ظهر خوابیدن. واسه زنگ آخر و تا خونه به عشق کارتون دوویدن.
دلم لک زده زندگی. یه کم منو رها کن. مامان یه بار دیگه منو از توی کوچه ها صدا کن.
صدا کن که تموم لباسام خاکی شده. بازی های امروزم. عجیب تکراری شده.
صدا کن تا ببینم هنوز صدات جوونه. به بابا بگو سر قولش بمونه.
قول آخر هفته ها و شهر بازی. تخت دو طبقه ی من رو کِی می سازی؟
ببین موهام سیاه مونده ولی پیر شدم. از آدم بزرگ بودن این روزا سیر شدم.
که آدم بزرگی اصلا حس خوبی نداره. امشب چشمام می خواد بدجور تو دامنت بباره...!!
سلااام چه عجب اومدی.خیلی قشنگ بود حرفت.واقعا ای کاش........
سلام نیلوفر جون
بابا دلم برات تنگ شده ...الهامم ...
گفتم اینجا بهت بگم کجایی ...چیکارا میکنی ؟؟؟
راست میگی ... قشنگ گفتی ...
اما بعضیام نه تنها از ارتفاع نمیترسن ... عاشقشن ... عاشق بلندی ... عاشق این که از بالا به آدما نگاه کنن ... اونا رو ریز ببینن و بقیه اونا رو بزرگ ببینن ...
گل گفتی نیلو
ای کاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااش
سلام. نبودی. روزها خیلی دلگیرند. کاش هرگز نبودیم!
نیلوفر خانم رفتی کلا؟